واژگونی اتوبوس در محور اسلام‌آباد غرب به کرمانشاه ۴۰ مصدوم بر جای گذاشت (۲ اسفند ۱۴۰۳) تحویل ۸۰۰ واحد مسکونی به مددجویان کمیته امداد خراسان رضوی تا پایان سال (۲ اسفند ۱۴۰۳) وزیر علوم خبر داد: راه‌اندازی گشت‌های انتظامی در اطراف دانشگاه‌ها | نقاط ناایمن دانشگاه‌ها با مدیریت هوشمند ایمن‌سازی شود + فیلم وام‌های ضروری و ازدواج فرزندان به بازنشستگان پرداخت شد تامین پایدار آب شرب ۷۳۰۰ روستای کشور رد شایعه ورود طوفان برف به کشور در اوایل اسفند ۱۴۰۳ | پدیده «طوفان برف» غیر علمی است صدور هشدار سطح نارنجی در خراسان رضوی در پی پیش‌بینی بارش برف و باران (۲ اسفند ۱۴۰۳) وزیر علوم: تلفن همراه و لپ‌تاپ همه دانشجویان بیمه می‌شود | توضیحات جدید وزیر علوم درباره پرونده قتل دانشجوی دانشگاه تهران + فیلم رئیس کانون وکلای خراسان: مهم‌ترین انگیزه برای حفظ استقلال کانون وکلا، دفاع بدون لکنت از موکلین است رئیس اتحادیه اسکودا: نهاد وکالت و رسانه هم‌سو با یکدیگر حرکت می‌کنند پرداخت حقوق فرهنگیان با نرم‌افزار جدید دستمزد تحت وب از ابتدای سال ۱۴۰۴ ۵ تأثیر روحی‌روانی دورریختن وسایل اضافی خانه اعلام وضعیت اضطراری به دلیل شیوع دنگی در ایالت سائوپائولو برزیل راهکارهایی برای توجه مردان به فعالیت‌های بدنی | ورزش، راهی به سمت سلامت انگیزه سرقت، عامل اصلی قتل دانشجو دانشگاه تهران اعلام شد توضیحات سرپرست دادسرای جنایی تهران در بازسازی صحنه قتل دانشجوی دانشگاه تهران نشست صمیمانه دانش‌بنیان‌های استان خراسان با وزیر علوم | چشم‌انداز صادرات یک میلیارد دلاری از پارک علم و فناوری خراسان دولت باید به قانون زایمان طبیعی جامه عمل بپوشاند این خطای بهداشتی موجب وزوز گوش می‌شود همکاری‌های ایران و ژاپن در حفاظت از تالاب‌ها | پروژه جدید در راه است مصرف این سبزی‌ها می‌تواند از سفیدشدن مو‌ها جلوگیری کند ۲ هزار و ۵۷۳ سگ و گربه صاحب‌دار در تربت‌حیدریه علیه هاری واکسینه شدند روایتی از خطرات دست‌فروشی در حاشیه جاده بهشت‌رضا(ع) مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (پنجشنبه، ۲ اسفند ۱۴۰۳) | بارش برف و باران از هفته آینده ماجرای جنایت مسلحانه و خانه‌هایی که به آتش کشیده شد سهم ۵۳ درصدی زنان در کنکور ارشد ۱۴۰۴ بیش از ۱۱ هزار و ۵۰۰ بازدید نظارتی از تأسیسات گردشگری خراسان رضوی ثبت شد صدور هشدار سطح نارنجی هواشناسی در پی پیش‌بینی سرمای شدید (۲ اسفند ۱۴۰۳) بارش باران در خراسان رضوی و ۲۲ استان دیگر | کاهش ۱۲ درجه‌ای دما (۲ اسفند ۱۴۰۳) هشدار درباره زمین‌خوردن سالمندان در ایام خانه‌تکانی یک پُک قلیان برابر با ۲۰۰ نخ سیگار ضرر دارد
سرخط خبرها

بازسازی صحنه جنایتی که پس از نزاع اتفاق افتاده بود | قتل پسر مقابل چشمان پدر

  • کد خبر: ۳۱۷۱۸۷
  • ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۳
بازسازی صحنه جنایتی که پس از نزاع اتفاق افتاده بود | قتل پسر مقابل چشمان پدر
متهمانی که مهرماه جوانی را در شهرک طرق کشته بودند، صحنه جنایت را بازسازی کردند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ ماجرای این پرونده بیست وهفتم مهر در شهرک طرق رخ می‌دهد. دو مرد جوان در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را پس از زدن چند ضربه چاقو مصدوم می‌کنند و از صحنه می‌گریزند. با وجود انتقال مصدوم به بیمارستان، این جوان بیست وسه ساله بر اثر شدت جراحات کشته می‌شود. با اعلام موضوع به بازپرس جنایی، قاضی وحید خاکشور همراه کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی مشهد در محل حاضر و متوجه می‌شوند جسد متعلق به جوانی به نام «رضا. ع» است که در یک نزاع خیابانی کشته شده است.

با صدور دستورات قضایی، تحقیقات به منظور دستگیری متهمان درحالی آغاز شد که بررسی‌ها نشان داد متهم اصلی از مشهد گریخته است. پس از گذشت روز‌های متمادی، متهم به نام «علیرضا. ج» که در شهرستان نقاب برای خودش خانه‌ای اجاره کرده بود، شناسایی و همان جا دستگیر شد. در این پرونده یک متهم دیگر به نام «امید. ص» نیز دستگیر شد. دیروز متهمان در اداره پلیس آگاهی همراه پدر مقتول و یک شاهد، صحنه جنایت را بازسازی کردند.

***

پسرم را با کارگری بزرگ کرده بودم

پدر مقتول اولین فردی بود که در برابر دوربین قوه قضائیه حاضر شد. او درباره درگیری مدعی شد: وقتی متوجه درگیری پسرم (با فردی به نام امید) شدم، برای جداکردن آن‌ها وارد معرکه شدم، اما ناگهان امید یک آچارفرانسه برداشت و زد توی گیجگاه پسرم. بهش گفتم برو کنار، پسرم را کشتی. اما یک ضربه به سر خودم زد. زنی به نام زهره که همراه امید بود، با دیدن دعوا رفته بود ماجرا را به دیگران گفته بود و دیدم از آن طرف یکی با کاردی که در دست راستش بود، به سمت ما دوید.  ترسیدم که پسرم را بزند. برای همین نمی‌دانم که موقع آمدن یا فرار بود که یک ضربه به پهلویم زد. تا رسید، پسرم گیج بود و افتاده بود. چون ضربه به گیجگاهش خورده بود.

این آقا (اشاره به علیرضا، متهم به قتل) از راه که رسید،  چهار ضربه کلنگی به سینه پسرم زد. بعد مادرخانم و همسرش آمدند و جیغ وداد کردند و او را کنار کشیدند. من وقتی صحنه را دیدم که خون از پسرم می‌رفت. حالم خراب شد. زن‌ها دستش را کشیدند و بردند که یک دفعه نظرش عوض شد و برگشت و چند ضربه به ران‌های پسرم زد که روی زمین افتاده بود. بعد سوار ماشین شد و فحش داد و فرار کرد. اینکه می‌گویند پسر من به دوستانش زنگ زده بود، راست می‌گویند، اما تا امید و علیرضا فرار کردند، رفقایش رسیدند.

طرف درگیری فقط دو نفر بودند؟

فقط دو نفر بودند.

دست امید آچار بود؟

امید آچارفرانسه داشت و علیرضا یک کارد تیز دستش بود.

دوستان مرحوم چه کسانی هستند؟

مرتضی جوجه و سه نفر دیگر بودند که دقیقا یادم نیست، ولی این‌ها اصلا به صحنه درگیری نرسیدند.

صحبت دیگری هم داری؟

من در کشتارگاه به بدبختی کار کردم و جوان بیست و سه ساله‌ام را بزرگ کردم. از قصد و به عمد بچه‌ام را زدند که بمیرد. حالا هم قاتل فقط باید بمیرد و کسی نباید برای گرفتن رضایت دور و بر خانه‌ام بیاید. نه پول می‌خواهم و نه رضایت می‌دهم.

***

از پشت پنجره صحنه را دیدم

«زهرا» که یکی از شاهدان ماجرا بود، دیروز در برابر دوربین قوه قضائیه درباره صحنه جرم مدعی شد: حوالی ساعت ۹ شب داخل خانه بودیم که سروصدا شد. از آنجا که نزدیک خانه ما همیشه بچه‌ها در حال بازی هستند، با خودم گفتم که حتما بچه‌ها دارند بازی می‌کنند، اما بچه هایم که پرده را کنار زدند، گفتند دعوا شده است.

وقتی پشت پنجره آمدم، دیدم یک پژوپارس مشکی سر کوچه ایستاده است. راننده پارس با رضا بگومگو می‌کردند. همان طور که بحث می‌کردند، پدر رضا آمد و دست پسرش را‌ می‌کشید و‌ می‌گفت برو خانه و به راننده هم می‌گفت که برو، بحث نکن و دعوا راه نیندازید. راننده پژو داشت زنگ می‌زد و گوشی دستش بود.

ناگهان رضا یک لگد زد که آینه ماشین پرت شد آن طرف. من و بچه هایم حسابی ترسیده بودیم. چون آن شب شوهرم نیز خانه نبود. راننده ماشین آچارفرانسه را برداشت و طرف رضا رفت و از چهارراه رد شدند و آن طرف رسیدند. از آن طرف یک نفر با کارد آمد و اصلا مهلت نداد که کسی حرفی بزند. دوسه ضربه به پهلوی چپ رضا زد.

من و بچه هایم جیغ وداد می‌کردیم و کسی در کوچه به جز همین چهار نفر نبود. من بچه‌ها را بردم داخل و گفتم سروصدا نکنید. همان آقا دوباره آمد و چند ضربه دیگر زد و بعد دوید و سوار ماشین شد و همسایه‌ها جمع شده بودند که آن‌ها را تهدید کرد و سریع از محل رفتند.

***

آن‌ها اول شیشه ماشینم را شکستند

«امید. ص»، متولد ۱۳۸۴، اولین متهمی بود که یکی از عاملان شروع این نزاع مرگ بار بوده است. او به دستور مقام قضایی درباره آن شب گفت: آن شب با باجناغم بیرون بودیم و رفتیم بولوار نماز تا دوری بزنیم. بعد آمدم که باجناغم را ببرم خانه. درون خیابان ساعی داشتم می‌رفتم که از روبه رویمان یک موتورسیکلت آمد و با شیشه نوشابه وسط شیشه جلو ماشین کوبید.

بعد شل کرد، اما تا ایستادم و پیاده شدم، گازش را گرفت و رفت. آمدم پایین و دیدم ماشین گشت کلانتری پشت سرمان دارد می‌آید. رفتم پیش مأموران و خواستم توضیح بدهم. گفت: «نمی خواهد توضیح بدهی. خودم همه چیز را دیدم.» صورت جلسه ما را نوشت و شماره مأمور را گرفتم تا اگر موتوری را گرفت، بروم خسارتم را بگیرم. بعد ماشین پلیس رفت.

یک موتور بود؟ راکبانش را شناختی؟

دوتا موتور بودند و رفتند. من نشناختم.

بعدش چه کردی؟

رفتم خیابان رجایی ۱۳ و باجناغم را گذاشتم خانه پدرخانمم. بعد از خیابان رجایی ۱۱ برگشتم درون رجایی ۱۳ تا خرید کنم و بروم خانه. همین که پیچیدم داخل رجایی ۱۳، یکی پرید و با مشت زد روی گل گیر ماشین و تا ایستادم، دستگیره ماشین را با چنان قدرتی کشید که کنده شد. حالا در باز‌ نمی‌شود.

با موتور بود؟

نه، پیاده بود و پرید جلو ماشین. البته اینجا تنها بود. تا در را باز کردم و پایم را گذاشتم پایین و‌ می‌خواستم پیاده شوم، در را بست و به پا و گردنم فشار می‌داد. در دست دیگرش چاقو بود. او با پایش در را هل می‌داد و با دست دیگرش مشت به صورتم می‌زد و فحش ناموسی می‌داد و‌ می‌گفت: «فلان فلان شده، این ماشین مال ماست، تو سوار می‌شوی؟ گفتم: «چه می‌خواهی؟ اگر پول می‌خواهی، بیا بنشین داخل ماشین، بهت پول بدهم.» اتفاقا، چون با تاکسی اینترنتی کار می‌کنم، در ماشین پول نقدی داشتم. دوسه نفر از طرف دیگر دویدند و مشت ولگد‌ها را کشیده بودند و با چاقو به ماشین می‌زدند که علیرضا آمد.

علیرضا از کجا خبردار شد؟

مادر باجناغ دیگرم (زهره) خانه شان همان جا بود. آمده بود مغازه که ماجرا را دیده بود و همان جا داد کشید. بعد دوید سمت خانه و گفته بود که بیایید، امید را زدند و کشتند. علیرضا هم خانه بود. علیرضا تا آمد و گفت چه‌ می‌کنید، من آچار را از بغل در برداشتم و دو ضربه به سر و گردنش زدم.

به کی زدی؟

به رضا زدم. بعد رضا و باجناغم رفتند جلو ماشین. از طرف دیگر دو نفر، یکی دست خالی و یکی با چاقو، به من حمله کردند. آچار را باد می‌دادم (در هوا تکان می‌دادم) که یکی از آن‌ها رفت عقب و من دویدم و با آچار یکی به سرش زدم. طرف فرار کرد. بعد دیدم یکی روی زمین افتاده که فکر کردم علیرضاست. تا رفتم، دیدم این بنده خدا (رضا) است. به پشت افتاده بود و از بدنش خون می‌رفت. کوچه شیب است و خون توی کوچه می‌رفت.

شما صحنه درگیری را دیدی؟

نه، من چیزی ندیدم.

علیرضا اول که آمد، دستش چیزی بود؟

دستش خالی بود و چاقو نداشت. من اصلا چاقو را ندیدم.

بعد چه کردی؟

من دویدم سمت ماشین و سوار شدم و علیرضا هم سوار ماشین شد و دنده عقب گرفتیم که برویم، اما یکی از عقب دوید و با کارد زد به گل گیر عقب. ما دیگر از کوچه رفتیم.

پدر رضا را کی با آچار زدی؟

تا صحنه‌ای که علیرضا آمد و من را از بین در ماشین بیرون آورد، بابایش نبود. پدرش همان لحظات آخر رسیده است. من اصلا بابایش را ندیدم.

آن شب چیزی مصرف کرده بودید؟

نه، چیزی استفاده نکرده بودم. من فقط سیگار می‌کشم.

***

من فقط ۳ ضربه به رانش زدم

«علیرضا. ج» جوانی متولد ۱۳۸۲ است. او متهم است که آن شب رضا را با چند ضربه کارد کشته و سپس از مشهد متواری شده است. او برای پاسخ به آنچه در آن شب میان آن‌ها گذشته بود، به پرسش‌های مقام قضایی پاسخ داد.

توضیح بده آن شب چه شد؟

موقعی که امید من را پیاده کرد و رفت، رفتم داخل خانه، اما هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که مادر باجناغم آمد. آن‌ها روبه روی خانه پدرزنم زندگی می‌کنند. هنوز سر سفره ننشسته بودم که مادر باجناغم سراسیمه آمد و گفت: «بیایید که امید را دارند می‌زنند.» من پای لخت دویدم درون کوچه.

 چاقو همراه داشتم، اما بیرون نکشیدم. وقتی رسیدم، فحش دادم و گفتم: «چرا امید را‌ می‌زنید؟» رضا ناگهان امید را رها کرد و با چاقو سمت من دوید. دوسه قدم عقب رفتم که او با چاقو به من حمله کرد و‌ می‌خواست بزند به شکمم که دستش را با دست چپم گرفتم. بعد دست انداخت دور کمرم که من را بخواباند. همین موقع بود که چاقو را از جیبم بیرون آوردم. چاقویم غلاف نداشت. من فقط دوسه ضربه به رانش زدم. او هم چسبیده بود به من. بعد پایم را گرفت که دوباره من را بخواباند و یک چاقو به پایم زد. بعد ما را از هم جدا کردند.

من که چاقو خوردم، به ماشین تکیه دادم و بعد نشستم درون ماشین. او را هم بردند طرف دیگر که پایش به جدول گیر کرد و افتاد روی زمین. من نشستم درون ماشین که فرار کنیم. امید هم نشست و با هم رفتیم که آن‌ها آمدند و زدند بغل ماشین، اما من به قفسه سینه اش چاقو نزدم.

چاقو را از کی همراه داشتی؟

ما دامداری و گوسفند داریم. همیشه توی بیابان هستم و چاقو همراهم هست.

در خیابان چرا همراهت بود؟

چاقو داخل جیب شلوارکردی‌ام بود. من اصلا شلوارکردی نمی‌پوشم. این شلوار درون لباس هایم بود و از آنجا که لباس‌های دیگرم کثیف بود و خانه خودم نیز تربت جام است، این شلوار را پوشیدم که چاقو در جیبش بود.

آن شب چیزی مصرف کرده بودی؟

نه، من اهل هیچ چیزی نیستم. سیگار هم نمی‌کشم.

از طرف شما چه کسانی در درگیری بودند؟

من و امید.

در طرف مقابل چی؟

اول که من نبودم. وقتی رسیدم که رضا بود و دو نفر دیگر هم داشتند روی ماشین چاقو می‌زدند و فحش می‌دادند. هرسه نفرشان چاقو داشتند.

فقط رضا به تو چاقو زد؟

فقط رضا زد به ساق پایم. وقتی من رسیدم، مرتضی جوجه داشت می‌زد روی کاپوت و فحش می‌داد. آن‌ها از اول درگیری بودند و حتی شیشه‌های ماشین را هم شکسته بودند.

قصد قتل و درگیری داشتی؟

نه، نداشتم. اگر قصد قتل و زدن داشتم که همان اول چاقو را بیرون می‌آوردم. من از خودم دفاع کردم. اگر نمی‌زدم، او مرا می‌زد.

بعد رفتی بیمارستان؟

همان شب رفتم درمانگاه معراج.

چرا رفتی میان درگیری؟

رفتم ببینم چرا امید را‌ می‌زنند. چون شیشه ماشین را هم شکسته بودند. مأموران کلانتری طرق هم گفته بودند که این‌ها نیم ساعت قبل هم یک موتوری را خفت کرده‌اند.

چند ضربه به مرحوم زدی؟

من سه ضربه به رانش زدم؛ تا جایی که یادم است.

پس کی به شکمش ضربه زده است؟

من ضربه نزدم. ما کلا بغل تو بغل شدیم و دستم پایین بود.

پشیمانی؟

من پشیمانم، ولی نه به قصد دعوا آنجا رفتم و نه قصد قتل داشتم. من زن و بچه دارم و چهار ماه دیگر بچه‌ام به دنیا می‌آید. من اصلا آن‌ها را‌ نمی‌شناختم.

برای فرار کی بهت کمک کرد؟

روز اول تربت جام بودم. فقط به قاسم زنگ زدم، ولی اصلا بهش نگفتم قتل کرده‌ام. یکی هم رسول بود که رفیق قاسم بود. یکی هم علیرضا بود که بهشان گفتم یکی قطع نخاع شده است و برای پول دیه فراری‌ام. نمی‌دانستند قتل کرده‌ام. قاسم من را برد اصفهان و پیش رسول. چند روزی در باغ او بودم. بعد رفتم شاهرود و از آنجا به نقاب رفتم و از بنگاه خانه گرفتم که در همان خانه دستگیرم کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->